آرامش دل نا آرام من
نوشته شده توسط : مصطفی خالقی
شنبه نهم بهمن ماه
شيشه اي ميشكند !
يك نفر مي پرسدكه چرا شيشه شكست؟
يك نفر مي گويد:شايد اين رفع بلاست
ديگري...
پنجره را باد شكست
دل من سخت شكست
هيچ كس هيچ نگفت
از خودم مي پرسم
ارزش قلب من از شيشه و پنجره هم كمتر بود؟

امروز بيشتر از هميشه دلتنگ توام ، اي آرامش دل ناآرام من
دلتنگ تو وتمام چيزهايي كه نه بوي هوس دارند و نه رنگ گناه !
دلتنگ تو وتمام لحظه هاي رسيدنم!
امروز بعد از انتخاب واحد وقتي فهميدم يه درسو افتادم ديگه اشكي تو چشمام نمونده بود كه بريزم
ديوونه وار و پياده راه افتادم بسمت ترمينال
تو راه فقط داشتم حرفاي شب قبل از امتحان هيدروليكو تو ذهنم مرور ميكردم
ياد حرفاي تو كه ميگفتي
"گناه مي كنم
و وادارت به گناه
غلط كرده هر كه گفته
سيب ها و بوسه ها ممنوعه اند
وبه جهنم كه
جهان چپ چپ نگاهت ميكند"

يهو تو پياده رو كه داشتم از جلو ميوه فروشي جلو دانشگاه رد ميشدم با تيكه ي صاحب مغازه : دنيا كه ارزش اين كارا رو نداره
چرا مردمو ميخواي بدبخت كني ؟!
به خودم اومدم اشكامو پاك كردمو و نگاه به سمت چپ خيابون ميكردم تا شايد از عبورياي ماشين كاسته بشه و ازش بگذرم
الانم كه نيستي اين يادت كه بهم آرامش ميده ...
اونشب بهم قول ندادي كه اين حرفمو فراموش نكني
ميترسم ، ميترسم از اينكه يه روزي برسه و خود منم فراموش كنم
پس مينويسم چون ماندگارترين صفحه زندگي و عمر من اينجاست
من تا هميشه دوست دارم و دلتنگتم
حتي الان كه راهمون جدا شده




:: بازدید از این مطلب : 453
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: